بازاریابی عصبی اخیرا پروا زیادی را جلب کرده و به عنوان یک دست موزه کلیدی برای موفقیت بازاریابی مطرح شده است. در زیر به بعضی از استراتژیهای بازاریابی عصبی اشاره می نماییم که به هر بازاریابی کمک می کنند:
بازاریابی عصبی
249
برای دوستانتان ارسال کنید!
امروزه بازاریابان به تعقیب روشهای ارزانتر و البته موثرتر از گذشته هستند که بازاریابی عصبی میتواند یکتا از بهترین روشها برای این هدف باشد. بازاریابی عصبی نتیجه ترکیب تحقیقات بازاریابی و مفاهیم علوم اعصاب است. این شاخه از بازاریابی با منظور قرار دادن مغز مخاطبان و تمرکز روی قسمتهای تعیین کننده تصمیم در ذهنشان، شما را به فروش سریعتر میرساند.
تکنیکهای بازاریابی عصبی به بازاریابان کمک میکند الی سایر همانند ماضی درگیر گمان و تردید در ارتباط با گزینش مشتری و ترجیحات او نباشند. از طریق آگاهی از ناخودآگاه بیننده به راحتی می توانند تصمیمات او را پیشبینی کرده و محصولات را در جهت خواستههای او حاضر کنند.
بازاریابی عصبی به فروشنده میگوید که مصرفکننده به چه چیزی واکنش اثر داده است. رنگ بستهبندی، صدای جعبه وقتی رش دیتا میشود، و یا این ایده که آنها چیزی را دارند که همتایان خود ندارند.
در حالی که بازاریابی عصبی در دهه ۱۹۹۰ نخست شد، اما به تازگی پروا زیادی را جلب کرده و بعنوان یک ابزار کلیدی برای کامیابی بازاریابی مطرح شده است. در پایین به بعضی از استراتژیهای بازاریابی عصبی اشاره میکنیم که به هر بازاریابی کمک میکنند:
۱- از عناصر انسانی بهرهگیری کنید
با به کارگیری عناصر و ویژگی های انسانی و وارد کردن آنها در محتوای خود میتوانید قدم بزرگواری در جدا کردن برند خود از هزاران برند کبیر دیگر بردارید. وقتی سعی میکنید در قالب محتوا ویژگیهای انسانی مانند صداق، دقت، هوش و … را پیاده کنید و یا با رنگ این موارد را نشان دهید و یا با به کارگیری عکس ها خود وابستگی بهتری ایجاد کنید در واقع حسی از اعتماد را به بیننده خویش القاء میکنید.
بیشتر بخوانید: روشهای به روز کردن راهبرد های بازاریابی محتوا
۲- از “اثر کمبود“ کاربرد کنید
ما انسانها موجودات جالبی هستیم. وقتی برای رسیدن به چیزی محدود میشویم رغبت به توسط آوردن آن در ما بیشتر میشود و اگر دریافتن نماییم برای بدست آوردن چیزی سررسید کمی داریم سریعتر برای داشتنش اقدام میکنیم. این سوژه در بازاریابی عصبی اثر کمبود نامیده می شود، که یکتا از تکنیکها و ترفندهای بازاریابی است.
در فعالیتهای بازاریابی قصد از استفاده از نشانه کمبود این است که یک تجربه خرید معمولی را به یک هیجان تبدیل کنند. در مرحله نخست تلاش میشود تنها بیننده مطلبی را بخواند که نشان دهنده محدودیت و یا از دست رفتن فرصت است. پرتو بخشی این تکنیک به توانایی بازاریاب در القاء این حس که من باید این فرآورده را داشته باشم بر میگردد.
اثر کمبود فقط به جستار خرید اندک نمیشود بلکه بعد از خرید و به اثناء استفاده از خدمات فرآورده نیز مطرح است. میتوان این تکنیک را برای بعد از خرید نیز اعمال کرد و همواره این حس را برای مخاطب زنده نگاه داشت، این که دانستن کند محصول نادر و با ارزشی را در دست دارد.
بسیاری از شرکتهای بزرگ در به کارگیری تکنیک پرتو کمبود کامیاب عمل کردهاند. به عنوان مثال، در آمازون زمانی که مشتریان شمارش وارونه را در صفحه مشاهده می کنند، بیشتر خرید میکنند.
شرکت های دیگر نشان کمبود را با پرتو دادن اینکه موجودی فرآورده به زودی تمام می شود، اعمال میکنند. برخی از شرکتها نیز از برچسبهایی همانند فروخته شد و کلماتی مانند خاص، اخص و یا تک استفاده میکنند.
بیشتر بخوانید: ۲۰ راز بازاریابی چریکی
۳- دکمه های درد را فشار دهید
یکی از اکتشافات قابل توجه در بازاریابی عصبی این جستار است که مصرفکنندگان به درد، نسبت به لذت بیشتر پذیرش میدهند. بازاریابان معمولاً از مزایا و ویژگیهای استفاده از سرویس یا خرید یک فرآورده برجسته صحبت میکنند. با این حال، بازاریابی عصبی نشانه میدهد که ذهن مشتریان به هنگام خرید اغلب بر اجتناب از آفت ناشی از خرید تمرکز دارد الی لذت از آن.
در واقع، پذیرش مغز برای بازداری از درد، سه برابر قوی تر از واکنش آن در روبرو اخذ لذت است. این به این معنی است که بازاریابان باید اغلب به اینکه چگونه با محصول خویش میتوانند درد را کاهش دهند بپردازند لغایت اینکه چگونه مایه لذت مشتری از خرید شوند.
۴- شغل با رنگ برای تحریک احساسات
استفاده از رنگ بر مغز مشتریان شما کارایی دارد. به همین دلیل است که به کارگیری رنگ یک مسیر عالی برای هدایت مخاطبان است لغایت احساسی که میخواهید آنها نسبت به محصول شما داشته باشند را برپایی کنید. نکته کلیدی در بازاریابی عصبی این است که تعیین کنید به پیگیری ایجاد چه احساسی هستید. بر این اساس، می توانید به راحتی بهترین رنگ را در محتوای خود استفاده کنید.
هر رنگ احساسات خاصی به مشتریان هدف شما میدهد. به عنوان مثال، بنفش به طور کلی به عنوان منحصر به فرد و شگفت و ناآشنا فهم میشود و قرمز جسور، هیجان انگیز و پرماجرا؛ در حالی که آبی به طور معمول با پاکیزگی و راستی-راستگویی بستگی دارد. هنگامی که مشتریان سبز را تماشا می کنند، معمولاً طراوت و ارگانیک بودن به ذهن خطور می کند. در همین حال، زرد یا نارنجی امید و خوش بینی را پرتو می دهد.
بیشتر بخوانید: ۵ نکته در بازاریابی ویروسی
اگر به واقعیت به تأثیر رنگ در بیننده خویش پی ببرید در جنبه های گوناگون برندسازی و وابستگی طولانی مدت با مخاطبانتان موفق خواهید شد.
تکنیکهای ویژه بازاریابی عصبی |
۵- احساسی را که مشتری میپسندد در او ایجاد کنید
بازاریابی عصبی افزار قدرتمندی است، مخصوصاً در مورد برپایی اعتماد، پیوستگی با مشتریان و حتی افزایش فروش. با به کارگیری تکنیکهای بازاریابی عصبی می توانید احساسی را که مشتری میپسندد در او ایجاد کنید و محصولی که واقعاً میخواهد و نیازهای اصلی او را که گاه اصلاً به فرآورده مربوط نمی شود در اختیار او قرار دهید. این موضوع با کمک به برندسازی کامیاب شرکت شما بازدیدکننده را به جذب بازدیدکنندگان دیگر هدایت میکند، و مشتریان بلند مدت و وفادار شما را افزایش می دهد. با این حال هر روز تکنیک های جدید بازاریابی کشف می شوند.
درباره این سایت